Mar 22, 2010

قلپ سوم از فنجان چای

بعد از مدتها اومدم به فنجان چای‌ام سر بزنم شاید هوس کرده بودم که یه قلپ دیگه بخورم ازش به عنوان قلپ سوم؛ و این کارو کردم. قلپ سوم. یهو نظرم به واژه قلپ جمع شد، تاحالا هر دفعه که خواستم ازش استفاده کنم یه مکثی می‌کردم روش که این یعنی‌ برام جالب بوده اما این بار یه مکث معنی‌ دار داشت، البته هنوز خودم معنیشو نفهمیدم، اما حس کردم شاید می‌خواد بگه من مال اینجا نیستم، چجوری بگم؟ داشت داد میزد که از من نباید تو این نقطه استفاده بشه، من با این همه اِهِن و تُلُپَم..… یه جورایی ناراحت بود از اینکه در کنار کلماتی مثل هُرت و از اینجور کلمات استفاده می‌شه، مثل ما که همیشه اعتراض داریم که تو زندگیمون جامون اینجایی نیست‌ که وایسادیم، اون بد بخت هم می‌خواست یه جورایی صداشو به گوش یکی‌ برسونه که خوشبختانه من اونجا بودم و شنیدم صداشو؛ از اینا که بگذریم می‌خواستم از یه چیز دیگه بگم براتون؛ از قلپ سوم، قلپی که هیچ وقت ازش لذت نبردم، من­نیست نمیتونم چای داغ بخورم بعد قلپ دوم چایم رو میزارم که خنک بشه که همیشه هم یادم میره که چای رو گذشتم خنک بشه و وقتی‌ یادم میافته که دیگه چای یخ کرده. در مورد قلپ سوم همین رو می‌خواستم بگم. همین اصرار هم نکنین چیز دیگه­ای‌ ندارم بگم.

فقط اینرو هم اضافه کنم که کاش ما آدما اون چیزایی‌ رو که باید، فراموش می­کردیم و اون چیزایی‌ رو که نباید، فراموش نمی‌کردیم.

2 comments:

رز سیاه said...

خوب می نویسی سعید

Anonymous said...

chaiit faghat too se ta gholop tamoom shod????
khoob neveshteboodi bemanam ye sari be manam bezan YOUBS.persianblog.com